تعریف رهبرى
فرآیند نفوذ در دیگران و برانگیختن آنها براى همکارى با یکدیگر در جهت تحقق هدف هاى گروهى را «رهبری» مى گویند. یا مى توان گفت: رهبرى استفاده از فرآیند ارتباطات در موقعیتى خاص براى اعمال نفوذ در میان افراد و جهت دادن آنها به سوى مقاصدى مشخص است. و یا رهبرى فرآیند نفوذ در دیگران است به طورى که آنها با اشتیاق و جدیت در دستیابى به اهداف سازمانى تلاش نمایند. «رهبری» را اصولاً «هنر نفوذ در دیگران» مى دانند. بدین معنى که پیروان به دلخواه نه از روى اجبار، از رهبر اطاعت مى کنند. بنابراین، منظور از رهبرى به طور عام، تأثیر گذارى بر افراد و انگیزش آنان به طورى است که از روى میل، علاقه و با اشتیاق براى دستیابى به هدف هاى گروهى تلاش کنند
تعریف مدیریت
فرآیند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و نظارت بر کار اعضاى سازمان و کاربرد کلیه منابع قابل دسترسى براى رسیدن به هدفهاى تعیین شده سازمان را «مدیریت» مى گویند. «مدیریت» به عنوان « هنر انجام دادن کارها به وسیله دیگران» نیز تعریف شده است. چرا که مدیر با اتخاذ تدابیرى براى انجام کارها توسط دیگران و نه شخص مدیر به اهداف سازمان نایل مى شود. تفاوت رهبری و مدیریت بسیاری از مدیران سازمان ها، از تفاوت میان رهبرى و مدیریت آگاهى ندارند و همین امر باعث مى شود که در اجراى وظایف سازمانى خود ، به اشتباه عمل کنند. رهبرى همان مدیریت نیست. اگر چه بسیارى از مدیران رهبرند و بسیارى از رهبران مدیر، ولى فعالیت هاى رهبرى و مدیریت فعالیت هاى یکسانى نیست. باید توجه داشت که «مدیریت» با «رهبری» تفاوت هاى عمده اى دارد که باید مدیران در اجراى وظایف خود به این تفاوت ها توجه داشته باشند،
براى آشنایى مدیران، به چند مورد از تفاوت هاى یک «مدیر» با یک «رهبر» در یک سازمان اشاره مى کنند:
۱ -مدیران در پست خود منصوب شده اند. آنان قدرت قانونى دارند که اجازه مى دهد در مواقع ضرورى به دیگران پاداش دهند یا آنان را تنبیه کنند. در حالى که یک رهبر ممکن است منصوب شده و یا از درون گروه پدید آمده باشد و این اجازه را نداشته باشد که در مواضع ضرورى دیگران را تشویق یا تنبیه کند چرا که قدرت قانونى ندارد.
۲ – توانایى تاثیرگذارى مدیران بر افراد سازمان، بر مبناى اختیار رسمى است که از پست سازمانى آنها ناشى شده است در حالى که رهبران مى توانند بر عملکرد دیگران تاثیر بگذارند بدون آنکه قدرت تاثیرگذارى آنان از اختیار رسمى ناشى شده باشد.
۳- مدیر اداره مى کند در حالى که رهبر ابداع مى کند.
۴ – «مدیریت» یک رونوشت است در حالى که «رهبری» یک اصل است.
۵- مدیر امور را نگهدارى مى کند در حالى که رهبر آنها را بهبود مى بخشد.
۶- مدیر روى سیستمها و ساختار تمرکز دارد ولى رهبر روى افراد تمرکز مى کند. در واقع مدیریت به فرآیندهاى سازمانى توجهى حساب شده دارد در حالى که رهبرى به کارکنان به عنوان افراد انسانى توجه واقعى دارد.
۷- مدیر از اجراى یک شغل اطمینان حاصل مى کند، در حالى که رهبر مراقب فردى است که آن شغل را اجرا مى کند و به او توجه دارد.
۸- مدیر نظارت مى کند، ولى رهبر اعتماد مى پراکند.
۹- مدیر دیدگاه محدودى دارد، ولى رهبر از دیدگاه وسیعى برخوردار است.
۱۰- مدیر «چگونه و چه وقت» را مى پرسد، در حالى که رهبر «چه چیز و چرا» را مى پرسد.
۱۱- مدیر نظر به انتهاى خط دارد، ولى رهبر چشم به افق دارد.
۱۲- مدیر پیروى مى کند، در حالى که رهبر سرچشمه مى گیرد.
۱۳- مدیر وضع موجود را مى پذیرد، ولى رهبر با وضع موجود در جدال است.
۱۴- مدیر سرباز قدیمى خوبى است، اما رهبر آدم خودش است.
۱۵- مدیر کارها را درست انجام مى دهد، در حالى که رهبر کارهاى درست را، انجام مى دهد.
از جمله خصوصیات عمده اى که براى رهبران ذکر مى شود، مى توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- هوش: تحقیقات انجام شده بر روى رهبران موفق سازمانى نشان مى دهد که هوش آنان از میانگین هوش پیروان و زیردستانشان بیشتر است.
۲- خصوصیات ظاهرى و فیزیکى مانند قد، سیما و حرکات دست.
۳- بلوغ اجتماعى و وسعت دید: رهبران از جهت عاطفى با ثبات و داراى اعتماد به نفس اند و نسبت به مسایل و رویدادهاى اطراف خود دید و بینش وسیعى دارند.
۴- رهبران شخصیت برونگرا دارند.
۵- انگیزه هاى توفیق طلبى و نیل به هدف: رهبران داراى انگیزه هاى قوى براى موفقیت هستند و توفیق طلب اند.
۶- خصوصیات شغلى مانند پشتکار و تلاش و ابداع و ابتکار.
۷- خصوصیات اجتماعى مانند مرتب اجتماعى و سیاسى.
۸- انسانگرایى: انسانگرایى و تاکید بر ارزش انسانها خصوصیت بارز دیگر رهبران موفق است.
هر چند که عده اى عقیده دارند که توانایى رهبرى با خصوصیت فرد یا ویژگى هاى موروثى قابل بیان است، ولى باید این نکته را در نظر داشت که مى توان براى رهبر خوب شدن آموزش دید و با برنامه هاى آموزشى یک رهبر موفق شد. امروزه هم از نظر درک مدیریت و رهبری و هم از نظر عمل کردن به آن روزگاری هیجانانگیز است.
آنچنان که در گذشته بیسابقه بوده است، اینک شاهد این آگاهی فزاینده هستیم که توفیق سازمانهایمان مستقیماً به استفاده موثر از منابع انسانی متکی به علوم رفتاری کاربردی، بستگی دارد.(هرسی و بلنچارد : کبیری ۱۳۷۱) و صاحبنظران علم مدیریت رمز موفقیت مدیر را در توان هدایت نیروی انسانی تحت سرپرستی وی میدانند اصطلاح رهبری ابتدا بوسیله هنری فایول تحت عنوان ”جهت دهی یا دستور دهی“ بعنوان یکی از وظایف پنجگانه مدیریت مطرح شد سپس واژه هدایت بعنوان معادل فارسی این عبارت(Direction) وارد متون مدیریتی شد و بالاخره با تطور معنایی، عبارت فوق، ارتباطات، انگیزش و رهبری معنی شد و امروز از واژه رهبری بجای هدایت و جهت دهی استفاده میکنند.
رهبری عبارت است از ”توانایی ترغیب دیگران به کوشش مشتاقانه جهت کسب اهداف معین“ یا فعالیتهایی که مردم را برای تلاش مشتاقانه در جهت کسب اهداف گروهی تحت تاثیر قرار میدهد. در تعریفی وسیعتر رهبری یعنی ”نفوذ در دیگران جهت نیل به هدف.“ تفاوت آن با مدیریت در این است که مدیریت نفوذ در دیگران جهت کسب اهداف سازمانی است.
اما در رهبری اهداف میتواند گوناگون باشد ولی در مدیریت اهداف سازمانی اولویت دارد . برای مثال اگر فردی در رده عملیاتی بر تصمیم مدیرعالی سازمان اثر بگذارد در آن صورت آن فرد در این مورد رهبر است و مدیر عالی، پیرو. رهبر ممکن است عضو سازمان نباشد و در رهبری سلسه مراتب مطرح نیست و مضاف بر اینکه هدف رهبر ممکن است با هدف سازمان همگام، یا برخلاف آن باشد.
علاوه بر آن در مدیریت ، افراد تحت ضوابط و دستورالعمل های اداری و سازمانی ملزم به اطاعت از مدیر هستند ولی اطاعت از رهبر ارادی و بر مبنای میل شخصی ( مشتاقانه ) است و اجباری در کار نیست . نکته قابل توجه در اینجا، تفاوت رهبری با مدیریت است؛ مدیریت وظیفه اداره آنچه تعیین شده است را دارد و هدف گذاری نمی کند، در صورتی که رهبر، کسی است که جهت گیریها و اهداف را مشخص می سازد. در حقیقت مدیریت و رهبری، مکمل یکدیگرند: مدیریت بدون رهبری، یک بوروکراسی کسل کننده است و رهبری بدون مدیریت، چیزی جز یک آشفتگی نیست….
وجه تمایز میان مدیریت و رهبری: رهبری و مدیریت دو موضوع هسـتند که معمولاً با هم اشتباه گرفته می شوند. تفـاوت اینها چیست؟
گـاهی اوقات مدیریت و رهبری قرینه یکدیگرند ولی بهر حال یک تفاوت بین این دو وجود دارد. مدیریت بیشتر بر بدست آوردن نتایجی که بوسیله پرسـنل به منظـور انجام اهداف سازمان اعلام شده تعریف می شود. مـدیر ممکن است به شرایط مخصوص و بیشتر به حل مسائل در کوتاه مدت نظر داشته باشد. مدیریت کارکنان را در قالب سازمان با شرح وظیفه تعیین شده در نظر دارد ولی رهبر خارج از سازمان را هم در نظر دارد.
تأکید رهبری بر رفتارهای متقابل در یک زمینه گسترده می باشد و با تمایل و رغبت پیروان همراه است. رهبری از عهده برآمدن است. رهبران جهت حرکت را با ایجاد دیدگاهی درباره آینده تعیین می کنند؛ پس افراد را با ارتباط دادن آنها با این دیدگاه همسو می کنند و آنها را برای برخورد با موانع تشویق میکنند. رابرت هاوس: اساساً بر این باور است وقتی می گوید مدیران از اصل قدرت نهفته در سمت برای رسیدن به هدف از طریق اعضای سازمان استفاده می کنند مدیریت از به انجـام رساندن دیدگـاه و استـراتژی که بوسیله رهبران تهیه شده، همکاری ومدیریت منابع انسانی و رفع مشکلات روزانه تشکیل شده است. لازم به ذکر است که رهبری همان مدیریت نیست.
بسیاری از مدیران از تفاوت میان رهبری و مدیریت آگاهی ندارند و بنابراین شناخت نادرستی از چگونگی اجرای وظایف سازمانی خود پیدا می کنند. اگر چه بسیاری از مدیران رهبراند و بسیاری از رهبران مدیر ولی فعالیتهای رهبری و مدیریت فعالیتهای یکسانی نیست. مدیران در پست خود منصوب شده اند آنان قدرت قانونی دارند که اجازه می دهد در مواقع ضروری به دیگران پاداش دهند یا آنان را تنبیه کنند. توانایی تأثیر گذاری مدیران بر مبنای اختیار رسمی است که از پست سازمانی آنان ناشی شده است.
درمقابل رهبران ممکن است منصوب شده یا از درون گروه پدید آمده باشند. رهبران می توانند برعملکرد دیگران تأثیربگذارند بدون آنکه قدرت تأثیر گذاری آنان از اختیار رسمی ناشی شده باشد. در سازمان، مدیران حوزه ای وسیعتر از رهبری دارند وبه همان اندازه که بر موضوعهای رفتاری تأکید می ورزند به موضوع های غیر رفـتاری نیز تـوجه دارند. اما رهـبری اسـاساً بر موضوع های رفتاری تأکـید می کند.
اگر چه همه مدیران به طور ضروری رهبر نیستند. بیشـتر مدیـران فعال در بلند مدت رهبر به حساب می آیند. فقط برخوردار بودن از مهارتهای مدیریتی برای موفقیت یک مدیر در جهان صنعتی امروز کافی نیست مدیران جدید باید شناختی اساسی از تفاوت میان مدیریت و رهبری داشته باشند و بدانند چگونه این دو فعالیت برای تحقق موفقیت سازمان باید با هم ترکیب شوند. معمولاً مدیر از اجرای یک شغل اطمینان حاصل می کند در حالی که رهبر مراقب فردی است که آن شغل را اجرا می کند و به او توجه دارد . برای ترکیب مدیریت و رهبری مدیران جدید باید توجهی حساب شده و منطقی به فرآیندهای سازمانی نشان دهند(مدیریت) و به کارکنان بعنوان افراد انسانی توجه واقعی داشته باشند(رهبری)
مدیر رهبر |
افراد را وادار می کند…………………..انگیزه می دهد. امر و نهی می کند…………………..ارشاد و تشویق می کند کارها را تصحیح می کند……………………کارهای صحیح را تأیید و هدایت می کند ایده های خود را مطرح می کند…………………..باعث ایجاد ایده می شود. در قضاوت سریع است…………………..در فهم مطلب و شرایط موفق است اول صحبت می کند…………………..اول گوش می دهد مهلت تعیین می کند………………….مهلت می دهد افراد برنامه ریزی کنند به مقام و اقتدارش وابسته است………………….به شخصیت و اراده خود متکی است ایجاد ترس می کند………………….حمایت و پشتیبانی می کند تعیین می کند چه چیز مورد نیاز است………………….می پرسد چه چیز مورد نیاز است همیشه می گوید : « من »………………….همیشه می گوید : « ما » نشان می دهد چه کسی اشتباه می کند………………….نشان می دهد چه چیزی غلط است می گوید به من احترام بگذارید………………….می گوید به یکدیگر احترام بگذارید |
بدون دیدگاه