مشکلات عمده و اصلی که در بسیاری از سازمان ها وجود دارد، غالبا از مدیریت آن مجموعه شکل می گیرد. اینجا اشتباهات مهلک مدیران و راه حل های آن اهمیت می یابد.
بعضا شاهد هستیم مدیران با تجربه، با دانش و عملگرا با اشتباهاتی رایج ولی مهلک به سازمان ها آسیب هایی جدی وارد می کنند.
در این مقاله سعی بر این است به اشتباهات مهلک مدیران و راه حل ها اشاره ای داشته باشیم.
بگذارید قبل از شروع اشتباهات از ماتین لوترکینگ سخنی نقل کنیم؛
«اگر شخصی رفتگر نامیده می شود، باید همانگونه خیابان ها و معابر را جارو کند که میکل آنژ نقاشی می کرد، بتهوون سمفونی می ساخت و شکسپیر شعر می سرود. او باید آن گونه خیابان ها را جارو کند که تمامی موجودات آسمانی و زمینی مکث کنند و بگویند؛
اینجا رفتگری کار می کرد که کارش را خود انجام می داد.»
این سخن نشان می دهد هر فرد در هر جایگاهی که باشد باید بهترین عملکرد را از خود به جای بگذارد. اینجاست که اهمیت مدیریت صحیح و جلوگیری از اشتباهات مهلک مدیران بسیار جلوه گر می شود.
حال بگذارید در مورد اشتباهات سخن بگوییم؛
عدم مسئولیت پذیری
هری ترومن یکی از روسای جمهور آمریکا شعاری داشت؛ “مقصر خود شما هستید”. هر مدیری باید چنین شعاری داشته باشد. اگر به عنوان یک مدیر؛
- کارمندان خود را دوست ندارید.
- روش کاری خود را دوست ندارید.
- از درصد سود خود راضی نیستید.
- ….
نیازمند این هستید نگاهی دوباره به عملکرد خود داشته باشید. اگر جلو اشتباهات خود را نگیرید و مسئولیت آنها را بر عهده نگیرید. همین اشتباهات شما را از حرکت باز می دارند.
بسیاری از اوقات زمانی که دردسری برای مدیران اتفاق می افتد اولین واکنش مشترک بسیاری از آنها این است؛
“خوب! شرایط من متفاوت است! حوزه کاری و شرایط من فرق می کند!” همه این موارد بهانه است! شما اشتباه باید مسئولیت اشتباه خود را قبول کنید و بپذیرید. شما با این حرف ها در صدد فریب خود هستید.
راه حل
راه حل خود را داشته باشید.
زمانی که مشکلی به وجود می آید سه کار می توان انجام داد؛
- یافتن راه حل،
- بهانه جویی،
- مقصر دانستن دیگران
تصمیم با شما است که کدام یک از موارد فوق را انتخاب می کنید. اما واضح است؛ ساده ترین انتخاب ها بهانه جویی و مقصر دانستن دیگران است که کمکی به شما نخواهد کرد!
بگذارید ببینیم افراد دورن گرا چگونه عمل می کنند، ابتدا می پذیرند که مشکل دارند، موفقیت ها و شکست ها را به عهده می گیرند و به خوبی می دانند همواره بایستی عملکرد خود را بررسی کنند. این یکی از بهترین راه حل ها است.
از شکست ها پیروزی ساختن
- یکی از مواردی که به راحتی می تواند باعث پیشرفت شما شود این است که؛ شما از شکست هایی که می خورید درس بگیرید.
- عملکرد خود را بازبینی کنید.
- سپس نقاط ضعف خود را برطرف کنید تا بتوانید پیشرفت کنید.
- نقطه مقابل این است که شما برای شکست های خود بهانه بیاورید و دیگران را مقصر بدانید.
- جالب است بدانید میزان شکست ها یک فرد با میزان بهانه هایی که می آورد قابل پیش بینی است.
بنابراین بگوییم؛ بسیار خوب، من اشتباه کردم، شکست خوردم، تقصیر خودم بود، اکنون یادگرفتم و دیگر این اشتباه را تکرار نمی کنم و درآینده از این شکست ها پیروزی خواهم ساخت!
عدم موفقیت در ایجاد پیشرفت کارکنان
اصلی ترین هدف مدیریت فراهم آوردن امکانات لازم برای انجام کار است. این کار باید به گونه ای انجام پذیرید که حتی با جابه جایی کارکنان یا نبود مدیر مجموعه، فعالیت های مجموعه بدون مشکل انجام شود.
یکی از بدترین مسائلی که می تواند از طرف یک مدیر مطرح شود این است که؛
- مدیری بگوید؛ “کارکنان من بدون وجود من حتی برای دو ساعت توانایی حل مشکل را ندارند”.
مدیر باید مسئول رسیدگی به پیشرفت و توسعه کارکنان خود باشد.
- مدیر باید بدانید همه انسان ها به صورت فطری توانایی پیشرفت و موفقیت را دارند.
- جالب است بدانید اغلب انسان ها از ۱۰۰ درصد از توانایی های خود تنها ۱۰% را استفاده می کنند و ۹۰% از آن را استفاده نمی کنند.
- حال اگر به عنوان یک مدیر بخواهید از ۹۰ توانمندی های موجود کارکنان خود بهره مند گردید. باید در آنها انگیزه لازم را ایجاد کنید. این تنها راهی است که شما می توانید بهره روی آنها را افزایش دهید و عملکرد مجموعه خود را بالا ببرید.
یکی از اشتباهات مهلک مدیران و راه حل ها
بگذارید به یک مثال بپردازیم؛
- مدیری را تصور کنید که با یک برنامه ریزی دقیق اول هفته کاری وارد دفتر کار خود می شود.
- در زمان ورود به دفتر یکی از کارکنان جلوی مدیر را می گیرد و از وی می خواهد که به مشکلات آنها رسیدگی کند.
- مدیر چند دقیقه ای وقت صرف می کند و احتمالا مدیر به وی می گوید؛ “درباره این موضوع دوباره صحبت خواهیم کرد”.
حال تصور کنید یک مدیر اگر ۱۰ کارمند داشته باشد که هر کدام در روز ۵-۶ مشکل داشته باشند. در هفته ۳۰ مشکل، در ماه ۱۳۰ و در سال چیزی حدود ۱۵۶۰ مشکل وجود خواهد داشت.
سوال؛ آیا وظیفه مدیر حل تک تک این مشکلات است؟
- البته که یک مدیر لایق و توانمند نباید بگذارد زمانی که مشکلی به دفتر وی وارد شود بدون راه حل خارج گردد.
- اما یک مسئله بسیار مهم این است که مدیر باید بتواند از مهارت های کارکنان خود حداکثر استفاده را ببرد.
- و عدم استفاده از مهارت و توانمندی کارکنان یعنی لطمه به مجموعه و کار شما.
جالب است بدانید در بسیاری از موارد یک مدیر خوب مدیری است که برای کارکنان خود چالش ایجاد کند. این چالش باعث ناراحتی کارکنان آنها شود و باعث شود آنها با دست و پنجه نرم کردن با مشکلات راه حل های خاص خود را برای مشکلات پیدا کنند.
برای شرکت در همایش بزرگ اشتباهات مهلک مدیران اینجا کلیک کنید
مدیریت یکسان بر افراد
زمانی که شما به عنوان یک مدیر با همه کارکنان خود به یک روش برخورد کنید، یک الگوی رفتاری داشته باشید. در یک کلام شکست خورده اید! چنین مدیری هیچگاه موفق نخواهد شد!
بدون تردید کار دفتری، بخش زیادی از کار مدیر را به خود اختصاص می دهد. شاید بسیاری از افراد باور داشته باشند یک کارمند دفتر با حقوق ناچیز می تواند کارهای دفتر را بسیار بهتر از مدیر انجام دهد. اما با یک حقوق ناچیز شما نمی توانید یک مدیر لایق را جهت پیشبرد اهداف شرکت استخدام کنید. بنابراین مهمترین وظیفه یک مدیر مدیریت صحیح افراد و وقت گذاشتن برای آنها و رفتار مناسب با آنها است.
راه حل
با کارکنان خود به صورت فردی صحبت کنید: برای مثال اگر اشکالی در انجام کار افراد وجود دارد.
- شما فرد مورد نظر را به صورت خصوصی کنار بکشید.
- با وی در مورد موضوع صحبت کنید.
- مشکلات وی را در انجام کارها بیان کنید.
- در صورت تنبیه فرد دلیل آن را به صورتی خصوصی و فردی بیان کنید.
راهکار مناسب
- بهترین راه کار برای صحبت با افراد این است که فنجان چایی برای فرد ببرید و به وی بگویید بیا در مورد این موضوع صحبت کنیم.
- شما نباید پشت میز کارتان محصور شوید.
- صبحانه دسته جمعی،
- نوشیدن چای،
- میل کردن شیرینی می تواند یک فرصت عالی برای گپ و گفت و حل مشکل باشد.
در دسترس و هوشیار باشید
اگر دفتر کار شما در جایی مناسب قرار داشته باشید عالی خواهد بود.
- برای مثال نزدیک راه رو، سالن جلسات موقعیت عالی خواهد بود.
- به جای پنهان شدن در دفتر خود و مخفی شدن.
- می توانید به افراد سر بزنید و مسائل و مشکلات آنها را بشنوید و به مرور زمان و با خلاقیت آنها را حل کنید.
وظیفه یک مدیر این است که بتواند با توجه به وضعیت موجود، توانمندی ها و شخصیت کارکنان، همچنین استفاده از شیوه های درست و صحیح مدیریتی اهداف خود را محقق نماید.
فراموش کردن اهمیت سود
- شما فرض کنید بهترین شرکت را پایه گذاری کرده اید.
- بهترین کارکنان را در اختیار دارید.
- بهترین محصولات و خدمات را هم تولید می کنید و در اختیار مشتریان قرار می دهید.
تا اینجا کار همه چیز خوب است.
اما اگر این شرکت سود دهی نداشته باشد چه؟ همه این موارد که بیان شد بدون کسب سود به زودی دچار مشکل خواهند شد. مشکلی که بهترین و بزرگترین شرکت ها را به خاطره تبدیل می کند.
- شما به گوشه گوشه جهان سفر کنید.
- خواهید دید مهمترین شاخص در تعیین موفقیت و کارکرد مناسب یک مدیر یک چیز است.
- آن هم این است که آن مدیر برای شرکت یا کسب و کار مورد نظر چه میزان سود دهی داشته است.
این یعنی یک مدیر با توجه به همه امکانات و هزینه هایی که داشته چه میزان توانسته پول مازاد یا سود برای مجموعه به ارمغان آورد.
بدون سود هیچ مجموعه ای توان ادامه حرکت نخواهد داشت. حتی شرکت های غیر تجاری نیز اگر نتوانند برای اداه حیات خود سود لازم را به دست آوردند به زودی از بین خواهند رفت.
مدیرانی که به سرعت متوجه می شوند فعالیت هایی که داشته اند سود ده بوده یا ضرر داشته است بسیار اندک هستند. با این حل این نمی تواند باعث شود یک مدیر از مسئولیت خود شانه خالی کند.
راه حل اشتباهات مهلک مدیران
- هر کسب و کار با در نظر گرفتن عامل زمان سرمایه گذاری می کند.
- بنابراین اگر در بازه زمانی تعریف شده نتواند به سود مورد نظر دست یابد مطمئنا یک جای کار مشکل داشته است.
- بنابراین مدیر مجموعه بایستی به سرعت تجزیه و تحلیل مناسب انجام دهد.
- شرایط را بسنجد و برای اصلاح و سر و سامان دادن به شرایط اقدامات مورد نظر را انجام دهد.
اگر به عنوان یک مدیر قادر نیستید رابطه ای بین فعالیت هایی که در شرکت انجام می دهید با سودی که از آنها کسب می کنید به دست آورید شما جایگاهی آسیب پذیر دارید.
- راه حل این است که شما ابتدا این روابط را درک کنید.
- سپس آن را به کارکنان خود تفهیم نمایید.
- همچنین به افرادی که در امر مدیریت هستند کمک کنید تا درک بهتری از این رابطه پیدا کنند.
- هر چقدر این رابطه علت و معلولی بین فعالیت هایی که انجام می شود با سودی که به دست می آید بیشتر شود، افراد کارآمدتر قوی تر و هدفمند تر خواهند شد.
دوستی به جای مدیریت
پر واضح است که اغلب مدیران دوست داشته باشند ساعت های متمادی دوست کارکنان باشند و با آنها وقت بگذارنند، اما فردا در محیط کار بیایند و مدیر آنها هم باشند. البته کارکنان اجازه چنین کاری را نمی دهند.
این یک وضعیت دو راهی است.
- به این معنا که شما یا باید انتخاب کنید که یک دوست خوب هستید.
- یا یک مدیر توانمند.
بین این دو عمل کردن کار را سخت و پیچیده می کند. البته این مسئله به میزان قابل توجهی تحت تاثیر شخصیت کارکنان و مدیر هم هست.
یک اصل بسیار مهم در محیط کار وجود دارد.
- اگر شما به کارکنان خود احترام بگذارید و با آنها محتاط عمل کنید.
- آنها نیز به شما احترام خواهند گذاشت و ادب را رعایت خواهند کرد.
- فراموش نکنید اگر در محیط کار مهمانی برقرار شد، شاید برای کارکنان یک تفریح به حساب آید.
- اما برای یک مدیر این هم جزئی از کار محسوب می شود.
تنها باید این را در ذهن خود داشته باشید به عنوان یک مدیر هر لحظه در کنار کارکنان برای شما در حکم یک رابطه حرفه ای و کاری است.
- این یک اصل است زمانی که مدیری سعی می کند با افراد مانند دوست رفتار کند و نه رئیس. دیگر نمی تواند مدیریت کند.
- بعضی از اوقات در شرکت های کوچک هیچ محور مدیریتی وجود ندارد.
- شرکت هایی که همچون هانواده اداره می شوند فاقد اساس لازم برای رشد و توسعه سازمانی هستند.
- بعضی از مدیران حتی پا را فراتر می گذارند و به دنبال همدم روحی در بین کارکنان خود هستند. که این یک سم مهلک است!
راه حل
- اهمیتی ندارد ما چقدر مستقل هستیم.
- همه به دوست احتیاج دارند و باید رفقای صمیمی داشته باشند.
- ولی تا جایی که امکان دارد در برابر ایجاد رابطه دوستی با کارکنان مقاوت کنید.
- یک مدیر هیچگاه نباید نقش، پدر یا مادر، دوست یا روانپزشک را داشته باشد.
- وظایف نامرتبط باعث می شود دیگر زمانی برای انجام وظایف اصلی وجود نداشته باشد.
- یک مدیر هرگز نباید بیشتر از کارکنان نگران موفقیت یا شکست آنها باشد.
- یک مدیر مسئول افراد نیست اما نسبت به آنها وظایفی دارد.
بدون دیدگاه